عطر مادرانگی

  • خانه 
  • همسرانه 

کار بدون مرخصی

21 دی 1402 توسط سمیه اسماعیل زاده کردخیلی

بعضی روزها کلافه میشوی نمیدانی به کدام یک باید برسی کار خانه یا کار دوردانه هایت نزدیک ظهر میشود هنوز برای پدر خانه غذایی اماده نیست به اشپزخانه که میروی یکی مدام چسبیده به تو و دامنت را میکشد صدای جیغ و گریه اش تا انتهای وجودت را میگیرد نمیدانی عصبانی میشوی یا کلافه یکی دیگر به او میپیوندد و مدام میگوید بیا کارت دارم یه نگاه به پسرک و یه نگاه به دردانه دخترم میندازم با حال نزار دست از اشپزخانه میکشم و مینشینم یکی اینور و یکی انور مینشیندد و هردو باهم گریه میکنند و روی خواسته ی خود پافشاری میکنند . نگاهم به ساعت است اما این کار مرخصی ندارد انصراف هم ندارد تنها کار سختی است که مزد مادی هم ندارد فقط نگاهم به خداست که مزدم را بدهد من این کار بدون مزد را عاشقانه دوست دارم بی مرخصی.

 2 نظر

مادرانه

20 دی 1402 توسط سمیه اسماعیل زاده کردخیلی

خوشبختی اگر اسم داشت اسم خودش را مادر میگذاشت چون همیشه الویت زندگی یک مادر بچشه وقتی غذای سرسفره کم باشد مادر سیر است اگر مریض شوی مادر همراهت درد میکشد اگر خوشحال باشی مادرت چشمانش از تو بیشتر میدرخشد وقتی سرگرم لحظه های خودتی اون مادر که همیشه به فکرتو واسه قصنگی لحظه هات داره دعا میکنه قدر این فرشته های زمینی رو بدونیم 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

عطر مادرانگی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فضای مجازی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس