عطر مادرانگی

  • خانه 
  • همسرانه 

شب یلدای اردیبهشت

04 خرداد 1404 توسط سمیه اسماعیل زاده کردخیلی

همیشه از کودکی در داستان‌های مادر بزرگ‌ها شنیدیم که آخرین روز پاییز شب یلداست. و شب یلدایی که طولانی تر از هر شب دیگر است. همیشه شب یلدا را با مهمانی و بگو بخند و داستان گذراندیم و هیچوقت هم متوجه ان لحظه اضافه‌اش نشدیم. اما همگی شبی را درک کردیم از شبهای اردیبهشت دلواپسی همچون مادری که فرزندش را گم کرده و فقط دنبال کور سو امیدی می‌گرد و صدای که فرزندش پیدا شده. دردی را چشیدیم همچون مریضی که هر لحظه انتظار این را می‌کشد مسکنش عمل کند و رها شود. آن شب بود با تمام جان و دل درک کردیم درد را اینکه هر طور بنویسیمش درد است. آن شب شب یلدای واقعی بود شبی که از هرشب دیگر طولانی تر اصلا انگار هر ثانیه‌اش به اندازه یک عمر می‌گذشت. چشم‌ها خواب نمی‌رفت، دل‌ها بیقرار بود. چقدر دعا کردیم خبری از یوسف گم‌گشته بیایید. چقدر انتظار کشیدیم یکبار دیگر آتش برای ابراهیم گلستان شود اما نشد. البته آتش برای خود ابراهیم گلستان شد قطعا جای خادم الرضا آغوش حضرت است. اما کاش یکبار دیگر به ما بخشیده می‌شد. از فردای آن روز همه حتی مخالفانش پشیمان از این همه نامهربانی شدندو گفتند دلمان برای رئیسی سوخت. اما بعداز گذشت یکسال فهمیدیم باید دلمان به حال خودمان می‌سوخت که نفهمیدیم چه داشتیم و قدر نشناختیم و الان نداریم. حاج آقا هر کجا هستی از شما التماس دعا داریم کوتاهی مارا به نادمیمان ببخش.

مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

عطر مادرانگی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فضای مجازی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس