از شهادت نمیترسیم
دیشب همه خواب بودیم. آن مادری که با آغوش گرم، فرزندش را تا اتاقش راهی کرد چه میدانست چه درانتظارش است. نکند در آن خانهها دختر و پسر جوانی چشم برهم گذاشتند که صبح قرار عاشقیشان پیوند بخورد. اصلا شاید پدری قول داده باشد حتما روز عید دختر ۵ سالهاش را به موکب ببرد تا نقاشی های رنگارنگ بکشد. بمیرم برای مادری که در سجاده بهشتیاش دستانش را به آسمان بلند کرد و دعای سلامتی برای عزیزانش خواند. قلب تکه تکه شده مارا هیچ تسکینی جز آتش انتقام نیست. دشمن جایی برای بخشش نگذاشته. نکند مراعات حال دشمن را کنید. ما داغدیدهایم اما نه داغ شهادت که شهادت هنر مردان خداست. مبارکشان باد. ما داغ تجاوز به خاکمان را دیدهایم. از این جسارت نمیگذریم. اگر انتقام از این جسارت نگیرید، روز محشر شکایتتان را پیش مولایمان علی میبریم. ما نه از شهادت میترسیم و نه از جنگ. ما هر صبح و شام دعایمان اللهم الرقنا شهادت است.
سمیه اسماعیل زاده