عطر مادرانگی

  • خانه 
  • همسرانه 

تلنگر

16 دی 1403 توسط سمیه اسماعیل زاده کردخیلی

​تلنگر

آینه اش را جابه جا کرد. دنده را که عوض کرد انگار قفل دهانش را باز کرده باشند. “تو این مملکت که نمیشه زندگی کرد. پر از دزد و اختلاسگر، اگه اینارو می‌گرفتن الان اوضاع ما این نبود. کسی بالاسر اینا نیست جلوشون بگیره، همه دست تو دست هم دادن که ما مردم ببچاره کنن وگرنه خودشون که همه تو پر و قو زندگی می‌کنن” کرایه‌ اش را از کیفم درآوردم تعارفش کردم، گرفت و تشکر کرد. باید هزار تومنش را بر‌میگرداند اما به روی خودش نیاورد. به مقصد که رسیدم هنگام پیاده شدن به او گفتم ” هر کدام از ما به نوبه و ظرفیت خودمان اختلاسگر هستیم شما به اندازه هزار تومن که ظرفیتت است و آن مسئول بالا دستی میلیاردها تومن که ظرفیتش و توانش است، مشکل ما مردم خودمان هستیم که به خودمان رحم نمی‌کنیم؛ تا خودمان اصلاح نشویم کسی نمی‌تواند به ما کمک کند. آن هزار تومن نه مرا گدا می‌کند نه شما را پولدار اما این تلنگریست برایمان که وقتی انقدر راحت همه را متهم می‌کنیم خودمان چطور رفتار میکنیم. اول یک سوزن به خود بزنیم و بعد یک جوالدوز به دیگران.” خداحافظ گفتم و پیاده شدم. 

سمیه اسماعیل زاده

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

عطر مادرانگی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فضای مجازی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس